حسین رضایی

بیا بالین بابا ای مرا غمخوار مهدی جان

بیا بالین بابا ای مرا غمخوار مهدی جان
که باشد ای گلم این آخرین دیدار مهدی جان

اگر چه اشتیاق دیدن زهرا به سر دارم
مرا هجر وفراق تو دهد آزار مهدی جان

دلم گرفته شبیه غبار کرب وبلا

دلم گرفته شبیه غبار کرب وبلا
شدم اسیر نگاه نگار کرب وبلا

دوباره قافله رفت و شدم پریشان دل
نشد دوباره شوم هم جوار کرب وبلا

رسیده کاروان گل از راه پرخطری

رسیده کاروان گل از راه پرخطری
کبود و نیلی و زخمی به منزل دگری

به روی ساقه وگلبرگشان پر از خاشاک
چه شبنمی است به چشمانشان,چه چشم تری

ای جلوه گاه صورت اسماء ذوالجلال

ای جلوه گاه صورت اسماء ذوالجلال
وی شاهراه حق وحقیقت ره کمال

مستجمع جمیع صفات جلالیه
در آینه به یکصد و ده رخ به حق جمال

صبح ها تا به طلوع و سحر آراییِ شمس

صبح ها تا به طلوع و سحر آراییِ شمس
می نشینم که ببینم همه زیباییِ شمس
آن زمانی که چو طاووس پرش باز کند
فجر صادق شده,بنشین به تماشایی شمس

عمویم حمزه یاری با وفا بود

عمویم حمزه یاری با وفا بود
حبیب و یاور دین خدا بود
سپاهِ لشگرم را, بود رهبر
شهیدان را امیر و شاه و سرور

دکمه بازگشت به بالا