شعر شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (ع)

این کیست

این کیست که طوفان شده میل خطر کرده؟

در کوچکی خود را علمدار دگر کرده

این که برای مادرش مردی شده حالا

خسته شده از بس میان خیمه سر کرده

این کیست که در پیش روی لشگر کوفه

با چه غرور محکمی سینه سپر کرده

آنقدر روی پنجه ی پایش فشار آورد

تا یک کمی قدّ خودش را بیشتر کرده

با دیدنش اهل حرم یاد حسن کردند

از بس شبیه مجتبی عمامه سر کرده

اما تمامی حواسش سمت گودال است

آنجا که حتی عمه را هم خونجگر کرده

 

آنجا که دستی بر سر و روی عمو میزد

با چکمه نامردی به پهلوی عمو میزد

 

از این به بعد عمه خودم دور و برت هستم

من بعد از این پروانه ی دور سرت هستم

من در رگم خون علمدار جمل دارم

من مجتبای دوم پیغمبرت هستم

ابن الحسن هستم , عمو ابن الحسینم کرد

عبداللهم اما علیّ اکبرت هستم

دشمن غلط کرده به سمت خیمه ها آید

آسوده باش عمه اگر من لشگرت هستم

گیرم ابالفضل نوامیس تورا کشتند

حالا خودم خدمتگزار معجرت هستم

 

هرچند مثل من پریشانی , گرفتاری

گیسو پریشانی مکن تا که مرا داری

 

عمه رهایم کن مرا مست خدا کردند

اصلاً تمامی مرا قالوا بلا کردند

عمه بگو در خیمه آیا نیزه ای مانده؟

حالا که بازوی مرا شیر خدا کردند

بعد از قلاف کوچه ی تنگ بنی هاشم

دست مرا نذر غریب کربلا کردند

آیا نمی بینی چگونه نیزه میریزند

آیا نمی بینی تنش را جا به جا کردند

آیا نمی بینی چگونه چکمه هاشان را

بر سینه ی گنجینة الاسرار جا کردند

        

      علی اکبر لطیفیان

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا