قطره بودیم و هم مسیر شدیم
با ولای علی کثیر شدیم
دست ما نه… نگاه زهرا بود
پای این عشق اگر اسیر شدیم
قطره بودیم و هم مسیر شدیم
با ولای علی کثیر شدیم
دست ما نه… نگاه زهرا بود
پای این عشق اگر اسیر شدیم
برای نجمه برای موسی
چه شاه بیتی خدا سروده
چگونه وصف کسی کنم که
خدا به مدحش زبان گشوده
وقتی که آوردند قرآن را به مشهد
جان را به تن دادند جانان را به مشهد
شد پایتخت حاجت عالم, خراسان
یعنی که باید برد تهران را به مشهد
باید به عشق گنبد تو یاکریم شد
روی مناره های الهی مقیم شد
حیف است پا به صحن و سرای شما نهم
باید سوار بال ملک یا نسیم شد
ای فدای تو زندگانی ها
ایه ی ختم مهربانی ها
در حضور تو هیچ حرفی نیست
دیگر از رنج و ناتوانی ها
باردگرلبم شده یار و رفیق من
گردیده واژه های محبت شفیق من
دارد سخن زمعنی عشق عمیق من
حک گشته برمدال نفیس عقیق من
راه دادی و دلِ گمراه را آورده ام
چشم هایی غرق اشک و آه را آورده ام
در زیارتنامه جا خوش کرده بغضی در گلو
زیر ایوان٬ هق هق ناگاه را آورده ام
تشنه بودیم که بارانِ نجف را دیدیم
اشک بودیم که دامانِ نجف را دیدیم
در نجف منقبتِ شاهِ خراسان گفتیم
مشهدت آمده سلطانِ نجف را دیدیم
آرام نمودی تب و تاب هیجان را
جوشانده ای از شوق خودت هر غلیان را
ازپای نشاندی ز تعجب جریان را
از دشمن و از دوست ربودی دلشان را
درد بی درمان به مادادند و درمان ساختیم
اتش نمرود دادند و گلستان ساختیم
فقر ما محدودیت زایی نکردو خیر شد
با گلیم کهنه قالی سلیمان ساختیم