دوبیتی حضرت رقیه

شلاق و شب و تاول سرخ

وقتی که پدر سه ساله اش را می دید
هفتاد و دو سر به روی نی می لرزید

واویلا

 

دشت و شب و طفل نابَلد ,واویلا

گر زجر حرامی برسَد ,واویلا

از صاحب روضه معذرت می خواهم

پهلوی رقیه و لگد ,واویلا

سیدمجتبی شجاع

 

فاطمه بنت الارباب

 

آنروز که احرام تمتع می بست

برشانه ی عرشیه ی عباس نشست

با آنکه سه سال بیشتر جلوه نکرد

گفتند که فاطمه است دیدند که هست

قاسم نعمتی

 

دکمه بازگشت به بالا