رضا باقریان

اگر چه غرق گناهم, فلاتوَدِبْنی

اگر چه غرق گناهم, فلاتوَدِبْنی
نگشت خرجِ تو آهم, فلاتوَدِبْنی

مریز آبرویم را, مُقّرُبِاالذَّنبی
به جرمِ خویش گواهم, فلاتوَدِبْنی

برادرانه ترین غم برای دو خواهر

برادرانه ترین غم برای دو خواهر
تمام نوکریِ ما, فدای دو خواهر

کبوتریم و پروبال ما نمیخواهد
به ساحتی برود جز هوای دو خواهر

هوای بال و پرم میل کربلا دارد

هوای بال و پرم میل کربلا دارد
دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد

دلیل اشک مرا اهل اشک میفهمد
نمیشود بنویسم قلم حیا دارد

با جرم بی حساب و سراپای سوخته

با جرم بی حساب و سراپای سوخته
پر میزنیم سمت حرم های سوخته

پر میزنیم تا حرم کربلایی ات
ای سر بریده ی غم عظمای سوخته

یک نفر گشته گرفتار خدا رحم کند

یک نفر گشته گرفتار خدا رحم کند 

بین یک مشت خس و خار خدا رحم کند

آن غریبی که پناه همه عالم بود 

شد پناهنده به دیوار خدا رحم کند 

بازار داغ بخشش و ارباب ذوالکرم

بازار داغ بخشش و ارباب ذوالکرم
هرکس به سهم خویش کمی توشه می برد
خوشبخت آنکه لطف خدا شاملش شده
در پیشِ خلق آبرویش را نمی برد

یک اربعین نبودم …

من پیربودم و ز غمت پیر تر شدم

در شام وکوفه در پِیِ تو خون‌جگر شدم

از کربلابه کوفه و, از کوفه تا به شام

با دستِبسته خون‌جگری در به در شدم

مهریه ی مادرت

به راه خویش نمی شد ادامه دادپدر

به ضربه ای به رخم, انحراف می خوردم

هرآنچه بر سر زهرا رسید ارثم شد

میان این همه, سیلی اضاف می خوردم

میان معرکه آتش گرفت گسیویم

میان معرکه آتش گرفت گیسویم

نشست دست پلیدی به روی مینویم

از آن شبی که ز ناقه فتادم, ای بابا

رمق نمانده در این دست و پا و پهلویم

اشاره های سرت را درست فهمیدم

اشاره هایسرت را درست فهمیدم

ولی نمیشود از نیزه چشم بردارم

چه قدرآرزویم هست جای این تاول

سر تو رابه روی پای خویش بگذارم

ارث مادر

خونی کهبا سه شعبه ز قلبت چکیده است

یک قطرهیادگار, روی بازوی من است

از بسکهچشم های ترم درد می کند

حس میکنمعمود روی ابروی من است

با خاطراتِ کرببلا

با  خاطراتِ  کرببلا  پیر می‌شوی

یعنی به پای غُصّه زمین‌گیر می‌شوی

با خاطرات قتلگه و شام و کوفه‌اَت

هر روز چند مرتبه درگیر می‌شوی؟

دکمه بازگشت به بالا