روح‌اله‌ گائینی

مانده ام با داغ بی پایان

خسته جانم، خسته از شوق تماشایی که نیست
مانده ام با داغ بی پایان زهرایی که نیست

خانه بعد از رفتن بانوی من غمخانه است
تشنه‌ام در ساحل غمگین دریایی که نیست

هیئت عشاق

ای که در پایت غزل‌های فراوان ریخته
در نگاهت شوری از امواج طوفان ریخته

روی نی لبهای خونین تو زیباتر شده
من خودم دیدم از آن آیات قرآن ریخته

دکمه بازگشت به بالا