از ازل بر حسب ظرف توانهای همه
ریخت مهر تو خداوند به جانهای همه
جلوه ای کرد خدا نام نهادند علی ع
تا که انگشت بماند به دهانهای همه
از ازل بر حسب ظرف توانهای همه
ریخت مهر تو خداوند به جانهای همه
جلوه ای کرد خدا نام نهادند علی ع
تا که انگشت بماند به دهانهای همه
دستی که کوته است به خرما نمی رسد
قطره هزار سال به دریا نمی رسد
وقتی که عشق می رسد از سوی آسمان
فرصت دگر به زمره لیلا نمی رسد
شرح تو در قلم نمیگیرد
هستی ات را عدم نمیگیرد
دل لبریز از محبت تو
حسرت و درد و غم نمیگیرد
وقت احسان شبیه بارانی
باز شبیه شبِ بارانیام
زادهی دریایم و طوفانیام
مثلِ اویس از قَرَن آوارهام
در پِیِ یارانِ خراسانیام
پس کجایند اهل ماه رجب؟
روزه داران جبهه ی تقوا
چاکران قبیله ی ایمان
سینه چاکان مخلص مولا
آقای دنیایی و این عالم , گدایت
ای جان به قربان صدای “خنده” هایت
ما که دخیل بند قنداق تو هستیم
محتاج دستان تو و لطف دعایت
بیا به شهر مدینه نگاه را حس کن
به دل سفر کن و نزدیک راه را حس کن
بیا به روی مسیح آفرین حق بنگر
شمیم یوسف بیرون ز چاه را حس کن
دوباره سَرَم در هوایِ شماست
تمامِ دلم سر سرایِ شماست
به سویِ خدا رفتم و دیدهام
فقط ردِ پا ردِ پایِ شماست
لب قاصر از بیان جوادالائمه ع است
عالم گدای خوان جوادالائمه ع است
فصل بهار و ماه رجب, عطر و بوی یار
این عید عاشقان جوادالائمه ع است
کیست این طفل که این قدر تماشا دارد
با همین کوچکی اش هیبت مولا دارد
چه قدر رفته به حیدر بر و رویش , جانم
چشمهایش شده مانند عمویش , جانم
سائل , شبی که زائر باب المُراد شد
تسبیح وار , گرمِ دَمِ “یاجواد” شد
در کربلا نیافت مَجالِ گریستن
در کاظمین روزیِ اشکش زیاد شد
تو انتخاب خدایی برای فرداها
ضمانت تو امید حسینیِ ماها
اگر چه کودکی اما بزرگ دنیایی
ندیده اند شبیه تو چشم دنیاها