سیدحسن رستگار

ادرک اخا

نگاه علقمه خندید و در سجود افتاد
همین که سایۀ سروش به روی رود افتاد

قدم به آب که زد موج موج طوفان شد
عروس آب به پای مهِ وجود افتاد

دکمه بازگشت به بالا