دل خون ز غم نور دوعینت نشدی
غافل زامام عالمینت نشدی
تا لحظه جانسوز وداع یازینب
یک لحظه جدا تو از حسینت نشدی
سیدمجتبی شجاع
دل خون ز غم نور دوعینت نشدی
غافل زامام عالمینت نشدی
تا لحظه جانسوز وداع یازینب
یک لحظه جدا تو از حسینت نشدی
سیدمجتبی شجاع
رفتی تو ولی پسر,عزاداری کرد
تنها نه پسر,بشر عزاداری کرد
مظلوم وغریب گرچه شهیدت کردند
بهر تو ولی خواهر عزاداری کرد
روزی برود اگرسرم با این شعر
می گویم وسرفراز محشرم با این شعر
بردشمن تو امام هادی ,لعنت
به به که خنک شد جگرم با این شعر
این شیر درنده پیش تو رام شده
هرکس به تو دل داده دل آرام شده
ازدولت پابوسی درگاه شماست
جبریل امین اگر که خوش نام شده
سیدمجتبی شجاع
دردم مداوا می کنی مثل همیشه
عقده ز دل وا می کنی مثل همیشه
آینه زیبا می شود با یک نگاهت
دل را تو شیدا می کنی مثل همیشه
در شب تو روشنایی اگر یافتی بگو
در غصه آشنایی اگر یافتی بگو
« در بزم ما اشاره کم از قیل و قال نیست »
از ما تو هوی و هایی اگر یاقتی بگو
چه دیده ها که دوخته به در شده و نیامدی
چه عمرها ز دوری تو سر شده و نیامدی
چه روزها که تا به شب نام توبرده شد به لب
چه چشمها که از غم تو تر شده و نیامدی
ای کاش همیشه نوکرت باشم من
از سینه زنان مادرت باشم من
ای کاش که می شد ای عزیز زهرا
یک کرب وبلا همسفرت باشم من
سیدمجتبی شجاع