سید حمید برقعه ای

بسمه تعالی سر

نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر

بلند مرتبه پیکر  بلندبالا سر

فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد

که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت  هرجا سر

سکوت عین سکوت است,

سکوت عین سکوت است, بی همانند است

که پیشوند ندارد, بدون پسوند است

زبان رسمی اهل طریقت است سکوت

سکوت حرف کمی نیست, عین سوگند است

هنوز شوق تو

هنوزشوق تو بارانی از غزل دارد

نسیم یکسبد آیینه در بغل دارد

خوشا به حال خیالی که در حرم مانده

و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد

به یاد آیینهی شیرین کربلایی ها

لبم حلاوت “احلی من العسل” دارد

چه ساختار قشنگی شکسته است خدا

درون قالب شش گوشه یک غزل دارد 

بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟

بگو محبت ما ریشه در ازل دارد

غلامتان به من آموخت در میانه ی خون

که روسیاهی ما نیز راه حل دارد.

 سید حمید برقعه ای

 

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی

دارد دل و دین می برد از شهر شمیمی

افتاده نخ چادر او دست نسیمی

تسبیح دلم پاره شد آن دم که شنیدم

با دست خودش داده اناری به یتیمی


دکمه بازگشت به بالا