س

ماهِ تابان

ای شب افروزِدل آرا,ماهِ تابان, فاطمه

راحت روح وروان ومونس جان فاطمه

آسمان عشق من بی تو نداردجلوه ای

درهمه هفت آسمان, بدردرخشان فاطمه

دختر آفتاب و همسر ماه

اینکه جاری شدست کوثر ماست  

سیبتنهایی پیمبر ماست

اینکه یکشب نشسته زیر کساء   

چادرشسایه سار محشر ماست

مادر آیینه ها

دری به سمت حیاط تجلی اش وا کرد

سپس نشست و خودش را کمی تماشا کرد

 و آن همه عظمت را کمی به نورکشید

و نور را به تجسم کشید و انشا کرد

میلاد اقیانوس

قلم زدم به مرکب کنار این فانوس

برای تان بنویسم, برای اقیانوس

نفس برای شما خرج میشود بانو

ولی نفس شده اینجا کنارتان محبوس

ولادت مادر …

سیب را خورد و پیمبر تر شد

یعنی از نسل پسر ابتر شد

صاحب ناب ترین کوثر شد

حوریه بود ولی دختر شد

مادرانه …

ما اگرشعر و دفتری داریم

از دعاهای مادری داریم

شعرهامانطلاست از یُمنش

مادر کیمیاگری داریم

دلبر خدا …

نـام زهـرا ایـن دل ما را هـوایی میکند

حـضـرتالله بـا او,چــه صفایـی میکند

حـضـرت زهـرا از عالم دلـربایی میکند

کل هستی در کفش,چون اوخدایی میکند

لحظه پیچیدن عطر تو

شب تاریک کنار تو به سر می آید

نام زهرا به تو بانو چقدر می آید

آبرو یافته هر کس به تو نزدیک شده

خار هم پیش شما گل به نظر می آید

مظهر خدا

زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت

توحید انعکاس نمایانتری نداشت

جز در مقام عالی زهرا فنا شدن

ملک وجود فلسفه دیگری نداشت

مادر عشق و ادب

عزابگیر بقیع روضه خوان تو رفته

زبان بگیر به شیون زبان تورفته

صدای وای حسینش به گوش می آید

اگرچه صاحب آه و فغان تو رفته

خبر …

رسیده قافله و چشم های تر دارد

برای ام بنین کاروان … خبر دارد

خدا کند که مراعات سن او بشود

که نقل حادثه بر قلب اوضرر دارد

قومی که شکستند حریم حرمش را

اینجا که کسی پنجه بهدیوار کشیده ست

دستی ز وفا نقش غم یار کشیده ست

این در که چنین سوخته و دود گرفته ست

آتش به دلی خسته ز اغیار کشیده ست

دکمه بازگشت به بالا