شعر آیینی مذهبی

امیدوار

انیس هر نفسم آه انتظار تو نیست
بمیرد این دل غافل که بیقرار تو نیست

خزان بی تو به خود بسکه عادتم داده
نگاه منفعلم در پی بهار تو نیست

بی حیا

یک شب آمد, زد لگد بر در, فقط گفتم حسن
تازیانه رفت بالاتر, فقط گفتم حسن
آن یهودی ناسزا می گفت امّا آن میان
تا که آمد اسمی از مادر , فقط گفتم حسن

دکمه بازگشت به بالا