تا نگاهی به ما کند زهرا
مستمند عطاش میمانیم
سائلش بوده ایم از ازل و
نوکربچه هاش می مانیم
تا نگاهی به ما کند زهرا
مستمند عطاش میمانیم
سائلش بوده ایم از ازل و
نوکربچه هاش می مانیم
همان طوری که هر رودی به کوثر ختم خواهد شد
تمام راه ها حتماً به حیدر ختم خواهد شد
از آن جایی که فضه آخرین حدّ کنیزی شد
طریق نوکری کردن به قنبر ختم خواهد شد
یکبارِ دیگر هفتِ ذلحجّه
آمد ولی حالا مزارِ تو
خالی شده از جمعِ یارانت
حجاج رفتند ازکنارِ تو
به اذن کوثر تو میزنم به ایوان دست
نمی زنند بدون وضو به قران دست
کسی که پاک نگشته ست با شراب ضریح
به آب دل نکند خوش ,بشوید از جان دست
راهِ دل جُز به بی کران نخورَد
جز به کویِ”حسین جان” نخورَد
سر فرازی نصیبِ سر نشود
تا که بر خاکِ آستان نخورد
عرش را در زیر پا داری و بالا می روی
صبح و ظهر و شب که تا آغوش زهرا می روی
گفتی از مسجد دری را رو به زهرا وا کنند
این چنین از منبر ساحل به دریا می روی
دختری میپرسه آبادی کجاس؟
این طرفها موکب شادی کجاس؟
باباجون میخوام برات گل بچینم
باغ سر سبزی که قول دادی کجاس؟