شعر استقبال از محرم

اشک محرم

قرار بود به پروانه ها امان بدهید
برای سوختن امشب کمی زمان بدهید

قرار بود که خاکستر مرا فوراً
به دست باد، همان پای شمعدان، بدهید

زلف پریشان

چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه تو خویش را رساندم من

چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد

دکمه بازگشت به بالا