شعر حضرت زینب س

روضهء رضوان زینب

ما روضه دار روضهء رضوان زینبیم

در بین شهر, شهره به عنوان زینبیم

ما داغدیده ایم که بر سینه میزنیم

این استعلتش که پریشان زینبیم

 

عقیله

دلبـــاده بـنوش است  سر خان عقیله

خـوردهشب و روز  از نمک و نان عقیله

هرقـلب حسینی که شده  واله و شیـدا

دربزم حـسینی شـده مـــهمان  عقیله

در شگفتی

زصبرت در شگفتی اسمان شد

ز وصفت ناتوان وصف وبیان شد

چه کردی روزعاشورا که چشم

تمام افرینش خونفشان شد

روز امتحان

مادرم روز امتحان شده است

وقت رفتن به آسمان شده است

از غریبی وبی کسی حسین

دشمن دون چه شادمان شده است

دکمه بازگشت به بالا