دل منپیش همان زلف دوتا مانده هنوز
دیدهدر حسرت دیدار شما مانده هنوز
بوسهیک روز به خاک قدمت خواهم زد
لب بهامید همان بوسه به پا مانده هنوز
دل منپیش همان زلف دوتا مانده هنوز
دیدهدر حسرت دیدار شما مانده هنوز
بوسهیک روز به خاک قدمت خواهم زد
لب بهامید همان بوسه به پا مانده هنوز
دل را به انتظار تو دمساز کرده ایم
این گونه عشق خود به تو ابرازکرده ایم
هرجا کلاس درس سخن از تو گفتن است
ما دفتر گدایی خود باز کرده ایم
از لطف و مهر خود به دلم بیشتر نده
فرصت به حال متهم در به در نده
من با دلم که تنگ نشد از جدائیت…
قهرم تو هم جواب دلم را دگر نده
آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است
از دوری تو پاره گریبان شدن بس است
کنعان دل, بدون تو شادی پذیر نیست
یوسف!ظهور کن که پریشان شدن بس است