حیدر به غیر تو که دلداری ندارد
غمدیده هست و یار وغمخواری ندارد
ای کشتی عمر علی پهلو گرفتی
بی روی تو ماه شب تاری ندارد
حیدر به غیر تو که دلداری ندارد
غمدیده هست و یار وغمخواری ندارد
ای کشتی عمر علی پهلو گرفتی
بی روی تو ماه شب تاری ندارد
ساکت و آرام دارد اشک می ریزد زنی
در خیالش نیست حتی خواهشِ ابراز هم
مادری مانندِ هرشب بغض کرده کوچه را
مادری مانندِ هر شب درد دارد باز هم