شعر شهادت امام حسن مجتبی

ای طشتِ خون

یک لقمه نان و گریه شد امروز چاشتم
چون ابر تیره بارش بی وقفه داشتم

دریا دوات می شد و هفت آسمان ورق
قدری ز شرح داغم اگر می نگاشتم

جانم حسن(ع)

در هیئت حسینم و در هیئت حسن
در خدمت حسینم و در خدمت حسن
هم صحبت حسینم و هم صحبت حسن

هم رعیت حسینم و هم رعیت حسن

جانم حسن(ع)

به هجران و به هر تأخیر در دیدار حساسند
پسرها روی مادرهای خود بسیار حساسند

نباید هیچ چشم ناروایی دورشان باشد
به نامحرم، به حتی خندهٔ أغیار حساسند

قلب مضطر

ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد
آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد

آتش این زهر آبی روی آتش بوده است
آتشی دیگر دل شعله ورم را زخم کرد

کریم اهل بیت

مثال آینه باید محبت کرد بی منت

که سائل را نمیدادی به هنگام عطا خجلت

به مانند تو اربابی نیامد در دل تاریخ

که باشد با جذامی ها سر یک سفره هم صحبت

گمنامیِ اورا نفهـمیدند نامی هـا
هـرگز نشد آشفته از بی احترامی هـا

آری نشان از داغیِ بازارِ تهـمت هـاست
وقتی که خالی میشود دورت ز عامی هـا

یا حسن ابن علی(ع)

من الازل علی است و الی الابد زهراست
به هر دل است حسین و به هر حرم حسن است

به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است
که در نجف حسن و در مدینه هم حسن است

ای در وطن غریب

ای در وطن غریب
عالم ندیده مثل تو در مرد و زن غریب

از بس که با هم‌اند
دیگر نوشته‌ایم به جای حسن؛ غریب

کفن برای حسن(ع)

از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده
حرم برای حسین و کفن برای حسن

شده‌است روضه‌ی سر نیزه‌ها برای حسین
شده‌است روضه‌ی دست بزن برای حسن

یا حسن ابن علی(ع)

وقتی که خورد در وسط خانه پیچ و تاب
خانه گرفت از جگر او بوی گلاب

ذریه‌ی رسول ، زمین گیر زهر شد
ابن ابی تراب جگر ریخت بر تراب

جانم حسن

گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد
مرهمِ آتشِ قلبم بشود حیف نشد

سالها بود دعایم قسمم آرزویم
زودتر سهمِ لبم سَم بشود حیف نشد

ماتم فدک

حسن شدم که پُر از ماتم فدک باشم
حسن شدم که خودم شاهد کتک باشم

میان راهروی خانه دود مانده هنوز
تمام پیکر زهرا کبود مانده هنوز

دکمه بازگشت به بالا