شعر شهادت امام سجاد ع

وای از شام

در چهل سالِ گذشته اشک من رگبار بود
ابرِ باران‌زای چشمم روز و شب پربار بود

از گلویم آب خوش پایین نرفته هیچ وقت
کامم از خشکیِ داغِ تشنگی سرشار بود

سری که بر سر نیزه نشسته

جهان برای سری روی نیزه لَک میزد
و صبر آدمیان را خدا محک میزد

سری که بر سر نیزه نشسته بود اما
عروج حنجر آن پله تا فلک میزد

اشک براى روضه

از سرورِ هر دو عالم نزد ما غم بهتر است
گریه بر تو از نماز نیمه شب هم بهتر است

واقعا اشک براى روضه چیز دیگرى است
در سلوکِ ما فرات از آب زمزم بهتر است

غم زین العابدین دارم

اگر که دنیا دارم اگر که دین دارم
کمند لطف تو را چونکه در کمین دارم

برای خواستنت گرچه غرق تردیدم
ولی به اینکه تو می خواهی ام یقین دارم

توی کاسه آب می دید

توی کاسه آب می دید گریه می کرد
بچه ای رو خواب می دید گریه می کرد
یه نگاه به دور دستاش مینداخت
هر موقع طناب می دید گریه می کرد

تو زین العابدینی

سرت در سجده انگاری که در عرش برین باشد
اگرچه ظاهراً سجاده ات روی زمین باشد

پر از اشک و دعا و روضه و حال مناجات است
غزل وقتی که در توصیف زین العابدین باشد

به یاد واعطشا

در هر زمان و در همه جا گریه می کند
بین نماز و نافله ها گریه می کند

تشنه که می شود وسط روز بیشتر
دارد به یاد واعطشا گریه می کند

کنج غربت

من سلاحم گریه و با گریه طوفان میکنم 
سنگ را حتی به وقت گریه , گریان می کنم

مثل زهرا مادرم , مثل رقیه خواهرم
دودمان ظلم را با اشک ویران می کنم

سید الساجدین(ع)

از یک نسب بین عرب ها بی قرینی
از یک نسب بین عجم ها بهترینی

شکر خدا که مادر تو شهربانوست
اینگونه پس تو بچه ایران زمینی

الشام الشام الشام

از غم کرببلا گرچه دل, آرام نبود
به خدا هیچ کجا سخت تر از شام نبود

آن قدر غم به دلم بود زداغ پدرم
که دگر جای غم طعنه و دشنام نبود

به یاد تشنگی ات

بخاطر تو چهل سال محتضر بودم
به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم

میامدم سرسفره غذا نمیخوردم
چون از گرسنگی ات خوب باخبر بودم

مثل شمعی به روی خاک

مثل شمعی به روی خاک چکیدن سخت است
با پر و بال پر از زخم پریدن سخت است
تا چهل سال فقط آه کشیدن سخت است
یاد گودال و حرم جامه دریدن سخت است

دکمه بازگشت به بالا