شعر شهادت حضرت فاطمه

زبانحال زینب کبری در شام غریبان مادر

بابا کجابردی تو دیشب مادرم را

دیگر بهدامان که بگذارم سرم را

هق هق مکنبابا دلم آتش بگیرد

بابا الهیدخترت زینب بمیرد

گریه های حیدر …

درد یک شببر علی تاثیر کرد

گریه یمردانه اش تغییر کرد

پیش از آنآهسته می نالید او

لیک وقتیکه ورم را دید او 

گلبرگ یاس

گلبرگ یاس باغچه ی حق سفید نیست

 در خِس خِسِ نفسنفسِ توامید نیست

شاهد برای اشک غریبیِّ ما به جز

این خانه دار وچاه که آهم شنیدنیست

فصل غزل خوانی

صحبت از فاطمه سر فصل غزل خوانی ماست

گریه در روضۀ او مسلک عرفانیماست

ما پریشان غم مادرمان فاطمه ایم

غربتش علت این گریۀ طولانی ماست

روضه خوانی

رفتی شکست دست و دل آسمانی ام

رفتی رسید نوبت قامت کمانی ام

رفتی و باز شد همه دست های پست

بابا حکایتی شده بی تو جوانی ام

خواستم فاطمه نویسم

خواستم فاطمه نویسم که

واژه هایم به دست و پا افتاد

تا نوشتم به صفحه یا زهرا

قلمم در برابرم جان داد

دکمه بازگشت به بالا