شعر شهادت حضرت هادی

گل فاطمه

عزیز جواد الائمه سلام
گل فاطمه یا علی النقی
تویی که به من راه و میدی نشون
بخون جامعه تا کنم عاشقی

حرمت مویت شکست

حرمت مویت شکست و مو پریشان سوختیم
با گداها همنشینت کرد ، دوران سوختیم

از پیاده بردنت دنبال مرکب هایشان
از جسارت کردن فتح بن خاقان ، سوختیم

چراغ هدایت

حال و هوای چشم ترت جور دیگری ست
ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری ست

وقتی میان سجده به معراج می پَری
پِی می برم که جنس پرت جور دیگری ست

ابن الرضا

دلم بدون تو محکوم بر پریشانی است
همیشه گوشه نگاهت علاج حیرانی است

سلام حضرت ابن الرضای دوم ما
فدای تو چه قَدَر رافتت خراسانی است

جلوه ی ذات کبریا

دل ما و عنایت دلدار
سر ما خاک مقدم سردار
سر ما هست تشنه ی این دار
کم ندارید میثم تمار

آقای من

هزار شُکر که بُردیم نامِ هادی را
هزار شُکر که داریم امامِ هادی را

هزار شُکر که دارد در این هیاهوها
لباسِ مشکیِ ما احترامِ هادی را

یوسف سامرا

خبر گریه ی گرفتاران..
میرسد شب به شب به دلداران

این قبیله به فکر ما هستند
پیرشان کرده غصه یاران

ضریحِ صحنِ دل

ضریحِ صحنِ دل ما به نامتان خورده
صدای روضه همیشه به گوشِ جان خورده
اسیرِ دستِ کسی جز شما نخواهد شد
هرآنکه از سر این سفره آب و نان خورده

دلم گرفته

دلم گرفته که مرغ هوایتان باشم
هوایی نفس ربنایتان باشم

اگر چه عید رسیده ولی ادب این است
دوباره همدم شال عزایتان باشم

یا ولی الله

درد بسیار است امّا در جگر بسیارتر
حال و روزش میشود لحظه به لحظه زارتر

احتضارش ، غربتش، دردش غم انگیز است، آه
لیک بر پای پسر جان دادنش غمبارتر

یا علی النقی

شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت
کعبه برای دیدن رویش وضو داشت
رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش
هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش

دهمین نور کبریا

دهمین نور کبریا هادی
روشنای مسیرها هادی
مقصد بال های خسته ی ما
حرم امن سامرا هادی

دکمه بازگشت به بالا