آمدى جانم به قربانت..ولى حالا چرا؟
آمدى کنج خرابه آمدى…اینجا چرا؟
نیزه دارت با همه لج کرد اى بالا نشین
بر زمین میزد سرت را هى از آن بالا چرا؟
آمدى جانم به قربانت..ولى حالا چرا؟
آمدى کنج خرابه آمدى…اینجا چرا؟
نیزه دارت با همه لج کرد اى بالا نشین
بر زمین میزد سرت را هى از آن بالا چرا؟
از بس که گریه و گله انداخت فاصله
آخر مرا ز حوصله انداخت فاصله
یک نیزه با تو فاصله ام بیشتر نبود
بین من و تو آبله انداخت فاصله