شعر طلیعه ماه محرم

هوای کربلا

عــزاداریِ ما , پایان ندارد
فراقِ درد و غم امکان ندارد
به ما در عهد ذر گفتند,ای عشق
که دردِ عشق تو درمان ندارد

کنج روضه

از من نخواه با تو نباشم دقیقه ای
دق می کنم بدون محرّم دقیقه ای
بگذار کنج روضه کنارت نفس زنم
شادی همیشه هست ولی غم دقیقه ای

وصال یار

در مسیر خانه ی لیلا ز جان باید گذشت
تا وصال یار از صد امتحان باید گذشت

بابی انت و امی چونکه گفتی بر حسین ع
دیگر از فرزند و مال و خانمان باید گذشت

رسیده ام….

دنبال پرچم تو به هر سو دویده ام

این عشق را به خون جگر ها خریده ام

هر سال روز اولیه در نماز شکر

گفتم چه خوب شد به محرم رسیده ام

شروع ماتم

سر رسیده انتظار اما شروع ماتم است

هرچه بارانی شوی در ماه این دریا,کم است

خوب و بد فرقی ندارد بهر شاه کربلا

چون خرید این کریم بن الکریمان در هم است

جانم اسیر

جانم اسیر باده ماه محرم است

دل آشنا به جاده ماه محرم است

“باز این چه شورش است که در خلق عالم است”…

یک ذره از اراده ماه محرم است

روضه ی محرم

دمی بیا و بخوان روضه ی محرم را

تمام آنچه که در دل به پا کند غم را

که تازه؛… تازه شود داغ بی کسی هامان

بخوان که هدیه کنم شور اشک نم نم را

حی علی العزا…

آماده میشویم دو رکعت عزا کنیم

حی علی العزا, که قیامی به پا کنیم

قد قامت العزا که شنیدیم میرویم

تا حق روضه های عزا را ادا کنیم

شور و التهاب

عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند
بهراحیای محرم در شتاب افتاده اند

مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند
فکرچای روضه و قند و گلاب افتاده اند

محرم است


کو جامه ی سیاه عزایم محرم است

ابری است وضع حال و هوایم محرم است

نه که فقط همین سه دهه هست ماتمش

والله تمام سال برایم محرم است

فصل آب آوری

پهن شد سفره دل ,بوی خدا آمده است

به تن شاه و گدا رخت عزا آمده است

در و دیوار حسینه چرا گریان است ؟

نکند فاطمه در روضه ما آمده است ؟

دوباره ماه محرم

دوباره تازه شد آیین غم , بیا و ببین

جهان به سوگ حسین و زمانه چله نشین

نفس نفس غم و ناله, قدم قدم غربت

دوباره ماه محرم, به غم نشسته ترین

دکمه بازگشت به بالا