دیده دو دو زده سرگرم کمی حیرانی است
جام نوشیده شده مستی آن پنهانی است
دست بر چشم نمالم , به خدا رؤیا نیست
قصد و منظور من آن جا که خودت می دانی است
دیده دو دو زده سرگرم کمی حیرانی است
جام نوشیده شده مستی آن پنهانی است
دست بر چشم نمالم , به خدا رؤیا نیست
قصد و منظور من آن جا که خودت می دانی است
دلی که نیست در آن حبِّ مرتضی دلنیست
دمی که ناد ِ علی خوانده شیعه مشکل نیست
اگر برای علـــــــی کعبه سینه چاک زده
همین دلیل دلی بودن است پس گِل نیست
حسین ایمانی
نزاده مادر گیتی چو مرتضی دیگر
ندیده کشتیِّ حق چون تو ناخدا دیگر
گشوده کعبه دری روی سینه اش یعنی
خداست چشم به راهـَت علی بیا دیگر
حسین ایمانی