شعر غريب سامرا
دوباره خون شده قلبت دوباره تر شده چشمت
چقدر غمزده چون شام بیسحر شده چشمت
دو ماه در غم اجداد و بعد در غم مادر
و امشب اشکفشان غم پدر شده چشمت
پسر زِ غصّه فقط ناله از جگر می زد
کنارِ حُجره به سر از غمِ پدر می زد
پسر به یادِ بدن لرزه ی پدر گریان
پدر زِ زهر روی خاک بال و پر می زد