شعر فراق صاحب الزمان عج

دلبسته یِ عشق تو شدم

عمریست که بیـچاره و حیران تو هستم
سرگشته یِ تو بی سر ُو سامان تو هستم

هر چـند که آلوده یِ عصیان و گناهم
دلباخـته یِ رأفت و احسان تو هستم

ای ماه دل

 

ای چاره ساز مشکل ما را تو چاره کن
برحال عاشقان خرابت نظاره کن

پرده ز رخ نمی کشی ای ماه دل, مکش
حرفی بزن به جانب ما یک اشاره کن

سلام صاحب الزمان

سلام صاحب الزمان, سلام بر حریم تان
به صد امید هر سحر سلام می دهیم تان

بهار می شود دل خزان برگ ریزمان
صبا اگر بیاورد به شهر مان شمیم تان

شعر فراق امام زمان عج

براى آنکه بیایى به جاده مى نگرم

براى تو چقدر حرف دارد این جگرم

هنوز هفته به هفته پَرَم زمین گیر است

هنوز بال ندارم به آسمان بپرم

دکمه بازگشت به بالا