دائمُ الذّکر توام … ورد زبان است “حرم”
قلب من گفت دلیل ضربان است “حرم”
“کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود”
قبله ی اصلی آن سنگ نشان است “حرم”
دائمُ الذّکر توام … ورد زبان است “حرم”
قلب من گفت دلیل ضربان است “حرم”
“کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود”
قبله ی اصلی آن سنگ نشان است “حرم”
مادری بین خیمه غمگین بود
سرش از شرم رو به پایین بود
پیش چشمان بانوان حرم
دیده اش پر شد از نم و شبنم
باران که می گـیرد پریـشانیم انگار
با گریه داریم از تو می خوانیم انگار
یک سال نَه… صد سال نَه… ما پشتْ در پشت
از جـیره خوارانِ همین خـوانیم انگار
میخرم برجان خود درد و بلای روضه را
میکشم برصورتم دست شفای روضه را
پیش تو آخر سیاهی روسپیدم میکند
دوست دارم پرچم بزم عزای روضه را
دچار درد دو چندان شدیم بعد از تو
چقدر بی سر و سامان شدیم بعد از تو
بیا ببین ز گریبان پاره معلوم است
چقدر زار و پریشان شدیم بعد از تو
قلبم به هوای حرمت دربدر است
چشمان ترم به کوله بار سفر است
گفتم به همه که اربعین در حرمم
ارباب ! , ببین آبرویم در خطر است
رضا قاسمی
خوب یادم میاد همین مردم
نامه دادن بیاین… ما هستیم
اهل کوفه نوشته بودن که
حتی جونم بخواین ما هستیم
گلیم خاکی دل را خودش تکان داده
خودش مسیر حسینیه را نشان داده
همیشه دعوتمان می کند و این یعنی
برای توبه دوباره به ما زمان داده
از کریمان هر عطایی می رسد بی منت است
پس گدایی از شما در اصل عین عزت است
از همان روزی که ادم توبه اش مقبول شد
می توان فهمید اشک روضه ات بی قیمت است
به سوی یار از ندارها سلام می رسد
خوشیم این سلام ها به آن امام می رسد
شدیم بی نصیب از نظاره ی رخش ولی
نگاه لطف او به ما علی الدوام می رسد
سخت است وداع پدری با پسر خویش
سخت است پسر دل ببرد از پدر خویش
بگذار زبان در دهن حضرت بابا
تاکام بگیرد پدرت از ثمر خویش
آفتابا هلال ماه شدی
کاروان را چراغ راه شدی
بر سرم سایهء سرت افتاد
ما تَوَهَّمت یا شَقیقَ فؤاد