شعر محرم 1404

وای از دل رباب(س)

ندیدم هرچی می‌گردم
یه دونه آشنا مادر
کسی اینجا حواسش نیست
به حال و روزِ ما مادر

یا رضیع الحسین(ع)

قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند

قرار شد برود با لب ترک خورده
هزار حرمله را از خجالت آب کند

می سوزد از غم

می سوزد از غم چشم من تر هم که باشد
من طالب اشکم مکرر هم که باشد

این روضه ها این خیمه ها این تکیه ها را
من دوست دارم گریه آور هم که باشد

تا فتح باب کودک من راه خیلی ست
باشد غنیمت پشت این در هم که باشد

هرکس که باشد رعیت سالار زینب
اقای اقاهاست نوکر هم که باشد

قطعا نگاه ویژه ای دارد به دنبال
در روضه نام و یاد مادر هم که باشد

تب می کند عمامه بر میدارد از سر
در مجلسش حتی پیمبر هم که باشد

مرد از غم تنهایی از پا در می آید
سخت است در این بین خواهر هم که باشد

خود را زند بر آب و آتش نذر مولا
مولای او وقتی برادر هم که باشد

اتش زند با یک اشاره روضه خوانش
حتی اگر در بیت اخر هم که باشد

مادر به بوی بچه هایش جان بگیرد
گل عطر دارد گرچه پرپر هم که باشد

سر می برد در خیمه اش احساس خود را
آماده کرده هر دو تا عباس خود را

وا می شود سمت سعادت بال هر دو
جبرییل غبطه می خورد بر حال هر دو

با یک قسم هم کار هر دو راه افتاد
یک راهکاری داد مادر مال هر دو

بیرون نشد از خیمه اما راه افتاد
با پای دل تا معرکه دنبال هر دو

از فرط شور و شوق جانبازی گل انداخت
با اذن رفتن صورت خوشحال هر دو

بر یاری مولا کمر بستند وقتی
شد چادر ام المصائب شال هر دو

با سالهای دیگرشان فرق دارد
تقدیر با خون شسته ی امسال هر دو

دلشوره ی خلخال پای دختری هست
در سینه ی از غصه مالامال هر دو

از میمینه تا میسره هر جا که رفتند
سرنیزه می آمد به استقبال هر دو

تیر و کمان دنبال اقمارالمنیره اند
خیلی زمان برده ست استهلال هر دو

محکم زمین خوردند هر دو مثل زهرا
بر خاک صحرا نقشی از تمثال هر دو

حتی حسین بن علی هم گریه میکرد
از معرکه تا خیمه بر احوال هر دو

تا غصه ی شرمندگی آقا نگیرد
مادر سراغ بچه هایش را نگیرد

 علیرضا خاکساری

یا رضیع الحسین(ع)

دیده را از غمت ای غنچه چو دریا کردم
زخم دل را ز سرشک مژه دریا کردم

تیرخوردی گلویت پاره شد ای اصغر من
مرگ خود را ز خداوند تمنا کردم

ربابُ خونه خراب کردی چرا !؟

یه جوری دل منو سوزوندی که
تا قیامت از دلم غم نمیره
هر چی رو ببخشم و یادم بره
خنده هات حرمله یادم نمیره

علی جانم

گفتم از آبی که می‌نوشند حتی اسب‌ها
مرهم لب‌های بی‌جانش کنم اما نشد

آنقدر گفتم که منوا مادرم هم گریه کرد
خواستم یک جرعه مهمانش کنم اما نشد

عزیزم حسین(ع)

تنها نه اینکه پیر و جوان گریه می‌کند
در ماتمش زمین و زمان گریه می‌کند

از شرق تا به غرب، محیط حسینیه
دارد جهان کران به کران گریه می‌کند

چه داغی رو دل مادر گذاشتی

چه داغی رو دل مادر گذاشتی
با رفتن تو دل من غصه کاشتی
شنیدم که سه شعبه دندونه داشت
عزیزم تو ولی دندون نداشتی

آه

آهِ دل را در کنار مشک می ریزد رباب
پای گهواره نشسته اشک می ریزد رباب

سفره ی دل را برای کودکش وا می کند
با دو چشم خیس، او را هی تماشا می کند

بابای خوبم

شد پخش به صحرا همه ی پیکرت از عمد
شد جسم تو مانند علی اکبرت از عمد

بسیار کریمی چه نیاز است به شاهد
بردی وسط قتلگه انگشترت از عمد

ای سر زخمی

دیر به دادم رسیدی ای سر زخمی
کاش بمانی کنار دختر زخمی

باز بسوزان مرا به سوز صدایت
باز صدایم بزن زحنجر زخمی

آه

هر چند که دارم گله بگذار بماند
روشن شدن مسئله بگذار بماند

با دیدنم از خنده ی هر دختر شامی
سر رفت دگر حوصله بگذار بماند

دکمه بازگشت به بالا