گرد ممزوج خاک قتلگهم
از خود آقا مرا جدا نکنی
هر چه خواهی بکن ولی ارباب
دورم از شهر کربلا نکنی
شعر مدح اباعبدالله الحسین
گیرم اصلا نبری کرب و بلا چندین سال
کرمت را که نباید ببرم زیر سؤال
من همینقدر که نامت به زبانم جاریست
به تو مدیونم و هستم به خدا خوش اقبال
اگر چه عالمی را از غم عشقت خبر کردم
ز خاک کربلا بی تو به صد ماتم گذر کردم
تنت بر روی خاک و سر به روی نیزه ها میرفت
پس از این در وفا نیت به ترک جان و سر کردم
با این که پرم سوخته اما جگرم هست
از داغ تو تا روز ابد چشم ترم هست
“تا یار که را خواهد و میلش به که باشد”
من که همه آن سوی تو شوق سفرم هست
غم را نگیر از دل و بی نورمان نکن
بی نور این حسینیه ها کورمان نکن
حالا که تا حریم تو یک عمر فاصله ست
دیگر بیا ز روضهٔ خود دورمان نکن
خوشا که تیر غم تو به اشتباه نرفت
همینکه حرف تو شد از لبانم آه نرفت
به نرخ عیش خریدم غم تو را اى دوست
در این معامله اما سرم کلاه نرفت
به نام نامیات عرش معلیٰ عطرآگین است
همان ذکری که با ما از دم روز نخستین است
صدایی هم اگر باشد در عالم ، «یاحسین» ماست
تویی عشقِ حقیقیِ جهان ، باقی دروغین است
از شوق، قلبم میتپد هر دم برای تو
میبارد ابرِ چشمهایم در هوای تو
عطر غمِ شیرین تو در جان که میپیچد
گُل میکند بر سینهام شور عزای تو
وا نکردم سفره ی دل پیش کس الا حسین
فرق دارد با همه بحث رفاقت با حسین
روضه میخواند یکی من هم که کارم گریه است
کار ما رونق گرفت آنجا که گفتم یا حسین
در عراقی، جهت قبله ی ایران منی
از تولد سبب گریه ی چشمان منی
من اگر اشک نریزم نفسم می گیرد
تو بهشت وسط سینه ی سوزان منی
چی شیرین تر از شوری اشکمه
دارم با غمت زندگی میکنم
یه عمره هواتو نفس میکشم
زیر پرچمت زندگی میکنم
کدام خاک شبیه زمین کرب و بلاست؟
کدام روزِ دگر مثل روز عاشوراست؟
در این زمانه ی درد آفرینِ غم پرور
کدام خاک به جز تربت حسین شفاست؟