شعر مدح اباعبدالله الحسین

کوله های خالی

بر دیده بارِ گریه کشیدن چه فایده!
طعم وصال را نچشیدن چه فایده!
پشت سر جنازه دویدن چه فایده!
خود را اسیر مرگ ندیدن چه فایده!

عزیزم حسین(ع)

تا که من یاد تو کردم، زبان گفت حسین
چشم ابری شد و با اشک روان گفت حسین

قاب عکس حرمت دیدم و بیچاره شدم
این دلم پر زد و با هر ضربان گفت حسین

بار سنگینی ست روی شانه ام سر بی حسین
سر نمیخواهد بماند روی پیکر بی حسین

گفت بابایم حلالت باد نانم با حسین
گفت شیر من حرامت باد مادر بی حسین

عزیزم حسین(ع)

دل که می‌‎گیرد دو چشم تر به دادم می‎رسد
در زمان فقر این گوهر به دادم می‎رسد

وسع کم هرگز برای ما فقیران ننگ نیست
دست من خالی که باشد سر به دادم می‎رسد

حسین جان

جلوه ای هرگز ندارد حی سبحان بی حسین
نیست تفسیری برای حی رحمان بی حسین

ما مریض تربت اش هستیم از صبح ازل
دردهای ما نخواهد داشت درمان بی حسین

دوری کربلا

هیچ ایم و نداریم به جز روی سیاهی
در کوله نداریم به جز بار گناهی
بر ما نظری کن،نظری گاه به گاهی
ما بی تو شبیه ایم به طفل سر راهی

هیئت عشاق

ای که در پایت غزل‌های فراوان ریخته
در نگاهت شوری از امواج طوفان ریخته

روی نی لبهای خونین تو زیباتر شده
من خودم دیدم از آن آیات قرآن ریخته

عزیزم حسین

شرح غمهای شما را چه کسی می فهمد
روضه ی کرببلا را چه کسی می فهمد
اینکه سلطان جهان بر بدنش جای کفن
بوریا رفته خدا را چه کسی می فهمد

جانم حسین

نه کوه طور به گودال صحبت از “ارنی”است
به رخ کشید که “لن” در جوار من شدنی است

برون زده ز رگش در نبرد خون خدا
خداست آنکه یقین صاحب چنین بدنی است

سرزمینِ کربلا

کربلا آیینه ی تصویرِ ذاتِ کبریاست
روی عالم روشن از خونِ حسینِ سرجداست

کربلا تصویری از زیبایی و شیدایی است
آنچه بینی در نگاهش جلوه ی روی خداست

حسین من

بهر جارو زدن صحن تو مژگان داریم
جگر پاره ز داغ تو به دندان داریم

مو پریشان شده ی زلف پریشان توایم
ما در آشفتگی عشق تو سامان داریم

جانم حسین

خاک بودیم و زر شدیم همه
بعد از آن معتبر شدیم همه

گریه کردیم و نخلمان بَر داد
خشک بودیم و تر شدیم همه

دکمه بازگشت به بالا