ای چهرهی منور تو رهنمای خلق
ای نوکری خانهی تو ادعای خلق
اصلاً شبیه نیست به ما آفرینشت
ای نور ذات اقدس تو ماورای خلق
ای چهرهی منور تو رهنمای خلق
ای نوکری خانهی تو ادعای خلق
اصلاً شبیه نیست به ما آفرینشت
ای نور ذات اقدس تو ماورای خلق
دیدمت دیدمت دچار شدم
آه اینگونه بیقرار شدم
مُندرس آمدم به پشت درت
چشمت افتاد و نونوار شدم
رقص شمشیر تا کنی معرکه ویران می شود
اسم اعظم می بری شمشیر برّان می شود
چون ابوالفضل را خدا باید که تعریفش کند
الف فضلش خودش یکصد دیوان می شود