شعر مدح حضرت عقیله

یا زینب کبری (س) مددی

هر کس طواف کعبه ی دلدار می کند

حتما نظر به چهره ی یک یار می کند

هر چند گل نیاز ندارد به لطف خار

اما گهی نگه به تن خار می کند

بی مُهر عشق

بی مُهر عشق,”نام”به دردی نمی خورد

بی نوکری مقام به دردی نمیخورد

از برکت مِی است جنون,چون شراب نیست

لب دوختن به جام, به دردینمی خورد

عشق یعنی تردد غیرت

بوی باران همت یک زن

در هوای حضور پیش خدا

شاعر این بار می رود سمت

کوچه ی با صفای شعر شما

عمه افطار به خرما میکرد

عمه افطار به خرما میکرد

رطب حاصل بین الحرمین

جرعه ای آب…به گریه میگفت

به فدای لب عطشان حسین…!.

دیوانگان عمه سادات

مهمان جودتان که به کرات گشته ایم

مشمول جملگی عنایات گشته ایم

در سایه سار بیرق باب الحوائجیم

 دیوانگان عمه سادات گشته ایم

محمد جواد باقری

 

 

ره ساحل

دعا کن غم ره ساحل بگیرد

خدا داد دل از قاتل بگیرد

شکیبایی به دل منزل بگیرد

در یغا درد زینب را دوا نیست

دکمه بازگشت به بالا