شعر مدح سید الشهداء

واویلا

کدام پنجه رسیده به ماه پیرهنت
که خون سپیده زده در نگاه پیرهنت

به روز حشر گریبان ِ عالمی گیرد
به دادخواهی اگر آید آه پیرهنت

کوله بارم اشک

هستی ام اشک، کوله بارم اشک
حاصل عمر و روزگارم ، اشک

زائری خسته آمدم از راه
بیقرارم ، شود قرارم اشک

حسین جانم

خوشا به حال دو چشمی که هست گریانت
خوش آن زبان که فقط هست مرثیه خوانت

خوش آن دهان که به ذکر تو می‌شود خوش بو
خوش آن کسی که شود ذاکر خوش الحانت

حسین جان

من آمدم دنیا برای تو بمیرم
با غصه های کربلای تو بمیرم

من آمدم در بین جمع گریه کن ها
با های های گریه های تو بمیرم

شاه عالم

بیچاره‌ام به چاره‌ی من التفات کن
آنی، دمی، نگاه بر این خاک پات کن

بر طالع کویر دلم خشک‌سالی است
فکری به حال و روز دل این قنات کن

عزیزم حسین(ع)

ورقِ زندگی ام را به خدا برگرداند
نور عشق تو ز بیراهه مرا برگرداند

من خطا رفتم و پیش همه گفتم با عشق
ناز چشمان تو من را ز خطا برگرداند

حسین جانم

گر به تکلیف غمت مونسِ جانست چه غم
تا یکی مثلِ تو اربابِ جهانست چه غم

شیوه ی دلبریت خون جگرم کرد .. ولی …
چون سرِ زلفِ تو پایش به میانست چه غم

عزیزم حسین(ع)

به چنگ آورده ام با خون دل پروانه بودن را
خدا از ما نگیرد نوکر این خانه بودن را

منم آن نوکری که، سوختن را دوست می دارد
غریبانه غریب بی کفن را دوست می دارد

حسین جان

امشب صدات میزنم از دل حسین جان
آقا تویی و ما همه سائل حسین جان

ای کشتی نجات مرا با خودت ببر
کشتی ما که مانده به ساحل حسین جان

عشق حسین(ع)

در تمام عمر دنبال نگاه دلبرم
با همین امید دائم در هوایش می پرم

هر زمانی صاحب خانه عتابم میکند
می‌فرستد در پی ام می‌داند این دور و برم

عزیزم حسین(ع)

گرد ممزوج خاک قتلگهم
از خود آقا مرا جدا نکنی
هر چه خواهی بکن ولی ارباب
دورم از شهر کربلا نکنی

کرب و بلا

گیرم اصلا نبری کرب و بلا چندین سال
کرمت را که نباید ببرم زیر سؤال

من همینقدر که نامت به زبانم جاریست
به تو مدیونم و هستم به خدا خوش اقبال

دکمه بازگشت به بالا