شعر مذهبی حضرت زهرا س

ظاهرا زهرا

ظاهرا زهرا به احمد, جان به جانان می رود
پشت پرده باطنا قرآن به قرآن می رود

دختر خیرُ البشر اُم ابیها می شود
رحمت موصوله ی باران به باران می رود

چکنم

چکنم بی تواگرزنده بمانم,چکنم
کاش میشدکه دراین شهرنمانم,چکنم

تاسحرخواب نداری ودعاگوی منی
شده بیماری توقاتل جانم,چکنم

عَلامه ها

اصلاً خودَش می خواست اینجا کَم ‌بماند
او رفت تاکه هم نماند هم بماند

عالِم ترین عَلامه ها گفتند : او رفت
تا در غمِ این عالِمه عالَم بماند

شانه

شانه ی ضرب دیده اش نگذاشت
موی او را دوباره شانه کند
باید انگار جای بازوی خود
مادرش شانه را بهانه کند

انداخت

دستی از راه رسید و به رخت جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت

یکنفر که دلش از بغض علی میجوشید
ضربه ای زد به در خانه و در را انداخت

بار ما را نخریدن

بار ما را نخریدن به اصرار کشید
لطف او جنس مرا سوی خریدار کشید

جگرم آب شد و ریخت که خاموش شدیم
چقدر سوختنت از جگرم کار کشید

وضو جبیره

طعم بهار را نچشیدم خزان شدم
یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم

این روزها, قیام و رکوعم شده یکی
مثل هلال ماه, خمیدم کمان شدم

احقاق حق

قبل از ظهور جاودانش امتحان داد
آن بانویى که در نهانش امتحان داد

ام الائمه بود و ام الانبیا شد
چون بهتر از پیغمبرانش امتحان داد

حق مادری

بر گردنم عمری ست حق مادری دارد
خورشید گونه رسم ذره پروری دارد

وقتی خدا فرمود: لو لا فاطمه…یعنی
بر کل مخلوقات زهرا برتری دارد

امشب به عرش

امشب به عرش از فرشیان صد شور و غوغا میرود
صد شور و غوغا گوییا از کل دنیا میرود

امشب عزیز مصطفی درک شهادت کرده است
با رفتن زهرا توان از جسم مولا میرود

خم میروی

بی گمان از چون تو ماهی مهربانی بهتر است
قصد رفتن کرده ای اما بمانی بهتر است

گرچه ناچارم به ماندن بی تو در دنیا ولی
مرگ در چشم من از این زندگانی بهتر است

دوشنبه

دوشنبه ای که غروبش طلوع ماتم بود
اگر غلط نکنم اول محرم بود

بنا به نص روایت بلای کرب و بلا
عظیم بود و بلای مدینه اعظم بود

دکمه بازگشت به بالا