و به دیوانگان خبر دادند
که به عشّاق چشم تر دادند
با نگاه تو یا سراج منیر
دست هفت آسمان قمر دادند
و به دیوانگان خبر دادند
که به عشّاق چشم تر دادند
با نگاه تو یا سراج منیر
دست هفت آسمان قمر دادند
از من بی خانمان آلوده تر داری حسین؟
یا که از حال خراب من خبر داری حسین؟
کام تلخی دارم از بس که اسیرم سیدی
برمذاق تلخ من شهد شکر داری حسین
نفس چه فایده، وقتی که در هوای تو نیست
بدا به حال گدایی که مبتلای تو نیست
مرا به غیر خودت دست هیچکس مسپار
کسی شبیه خودت فکر بنده های تو نیست
همه جا رفتم عاقبت شر بود
زندگی بی تو شرم آور بود
سر هر سفره ای نشستمحیف
بخدا سفره تو بهتر بود
برسانید به آقا که دلم تنگ شده
دلم از دوری تو سنگ تر از سنگ شده
من فقط مال توام پس برسانم به خودت
من که دنبال توام پس برسانم به خودت
هرکس حسینی شد یقینا اهل ایمان است
مشمول لطف بی کران حی رحمان است
از درگه تو می شود تا عرش بالا رفت
این وادی طور است یا ملک سلیمان است
کلبه ی عاطفه ها داشت مصفا می شد
همهی ارض و سما داشت مُهیا می شد
حضرتِ خاکیِ محرابِ عباداتِ سحر
راهیِ ساحل آرامش دریا می شد
دیده ام جلوه ای از روشنی محشر را
سحری نور دل فاطمه و حیدر را
ببرید آینه و جام و می و ساغر را
ریخت ساقی به کفم جرعه ای از کوثر را
نبی نشاند دو آیینه را برابر هم
شدند این دو چنین چهرهی مکرر هم
چگونه مرد و زنی نوع غایی از هر دو
علی و فاطمه هستند شکل دیگر هم
شکر حق که مادرزاد بندگان یکتاییم
با ولایت مولا ، عبد کوی طاهاییم
افتخار ما این است ما اسیر مولاییم
از ازل گرفتار ساربان زهراییم
اسلام اگر که نور فروزان و ثاقب است
ماه محرم است که آن را مراقب است
راه سعادت بشر از کربلا گذشت
راه حسین صدر تمام مکاتب است
اگر لب تشنه ی آب بقایی همره ما شو
دلت را کربلا ،کن دشت تربت شو، معلی شو
منیت حاصلش فقر است میخواهی غنی باشی
بیا بین گدایانش، بیا همسفره ی ما شو