در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت
گرم نیایش بود و دشمن بر درش ریخت
در کوچه با پای برهنه, دست بسته
آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت
در آشیانه مرغ آمینی پرش ریخت
گرم نیایش بود و دشمن بر درش ریخت
در کوچه با پای برهنه, دست بسته
آهی کشید و روضه از چشم ترش ریخت
مثل همیشه شهر مدینه عزاگرفت
ازدود آه حضرت صادق فضا گرفت
هفت آسمان برای غمش گریه می کنند
از غصه اش دل پره درد خدا گرفت
خار با مهر تو مانند شقایق می شود
سنگ هم با دیدن روی تو عاشق می شود
بی ولایت طائر قدس است چون مرغی اسیر
حضرت جبریل با حب تو لایق می شود
جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد
شمع خاموش شد از باد و گُلی پرپر شد
بازهم زهر نشست و بدنی گشت کبود
باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد
دارم از طفلی خودم را بی قرارت میکنم
هر چه دارم یا ندارم را نثارت میکنم
تو قتیل گریهای, پس من برای گریهام
دیدهام را وقف چشم اشک بارت میکنم
در حریمی که حرم داشت , ولی حالا نیست
آنقدَر خاک نشستهست , که دیگر جا نیست
ابرها گریه کنِ این همه بغضند , ولی
خاک , گِل میشود آنجا که هوا بارانیست
هر کسی اندازه ی رزقش به او نان میرسد
سائل این طائفه باشی فراوان میرسد
رزق ما ایرانیان دست امام هشتم ست
کربلا میخواهم از شاه خراسان میرسد
شب قدر سرنوشتم , می بینی دلشوره دارم
نکنه تموم شه امشب, رو زمین بمونه بارم
نکنه که بین خوبا , دست من خالی بمونه
واسه من دوباره تنها , بی پرو بالی بمونه
روی دوشم کوله باری از گناهه آخدا
سر به زیرم چه کنم؟که روم سیاهه آخدا
خودمم خسته شدم بس تو گناه پرسه زدم
دستمو خودت بگیر پام لب چاهه آخدا
درد دلهام برای تو حسین(ع) بسیار است
بسته ام بار سفر,چشم براهم یاراست
خوشی عمر,مرابودبه نه سال فقط
بعدزهرا(س)علی(ع)ازدست فلک بیزاراست
چشمهایِ به رنگِ خونَت را
بر پرستارِ خود کمی وا کُن
دلِ من شور میزند بابا
گریههای مرا تماشا کُن
خدایامشکل ازکارمن مشکل گشاواکن
گره واکردی ازکارم,مرامهمان زهرا(س)کن
اجل,ازبعدزهرا(س)منتظربودم که برگردی
بیاامشب علی(ع)رابین شهرکوفه پیداکن