دلم گرفته برای غمی که میدانی
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی
دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده
دچار حال بد و مبهمی که میدانی
دلم گرفته برای غمی که میدانی
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی
دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده
دچار حال بد و مبهمی که میدانی
هستند هریک از یکی دیگر مؤدبتر
اینجا گدا هرچه مؤدبتر, مُقرَبتر
یک اربعین, پای پیاده خوب فهمیدم
جز تو مسیرم هرچه باشد, نیست جز اَبتر
پیش قدوم “عشق” پی بردم حقیرم
مانند گرد و خاک های در مسیرم
کاری برای دیدن باران نکردم
آئینه ام,آئینه ای رو به کویرم