دلم گرفته برای غمی که میدانی
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی
دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده
دچار حال بد و مبهمی که میدانی
دلم گرفته برای غمی که میدانی
برای وسعتِ آن ماتمی که میدانی
دوباره آمده ام سر به زیر و شرمنده
دچار حال بد و مبهمی که میدانی
دلی دارم گرفتارِ حسین است
گدای کوچه بازارِ حسین است
دلم دردِ هزاران شعله ی آه!
لبم زخمیِ گفتارِ حسین است
هرچه من کمتر ادای حق دلبر میکنم
بیشتر با مهربانی های او سر میکنم
اشک من مثل نماز پنج گانه میشود!
که در آن از معصیت خود را مطهر میکنم
ای مسیح خانه طه حسین
یابن حیدر یابن زهرا یا حسین
دست من کوتاه مانده از ضریح
تو بگیر ایندستهایم را حسین
در شب تو روشنایی اگر یافتی بگو
در غصه آشنایی اگر یافتی بگو
« در بزم ما اشاره کم از قیل و قال نیست »
از ما تو هوی و هایی اگر یاقتی بگو