شعر هیات

دعای من

 
 

دخیل بسته‌ام امشب پرِ عبایت را
مگر نگاه کنی حال این گدایت را

ز من زُراره بساز ای امامِ خوبی‌ها
خدا به دست تو داده فقط هدایت را

تجلی ی نور


هر شیعه شاملش شده لطفِ هدایتش
شیری که شیر ها همه مست از عنایتش

ایمان شیر ها به تماشا کشیده شد
جایی که رد نمودِ خلائق امامتش

قلب زار

 

دیدگانم لایق دیدار دلدارم نشد
عمر من طی شد ولی آقا خریدارم نشد

نیستم آن بنده ی خوب و به دور از معصیت
وای بر من صاحبم راضی ز کردارم نشد

رتبه

به تن خسته ام توان دادند
به دودستم دوباره جان دادند
نا امید از بیان شدم اما
ناگهان بر دهان زبان دادند

وصف ذات

جهان بدون تو ای آفتاب عالم تاب!
به کورِ تشنه شبیه ست در کویرِ سراب

تو کوثرآمدِ لطفی, از ابتدای حیات
بشر به خیر تو محتاج, چون گیاه به آب

نسیم یاس

دوباره فاصله افتاده بین فاصله ها
نسیم یاس رسیده میان سلسله ها

دوباره بر سر سجاده قبله گم کردم
تویى بهانه ى عالم براى نافله ها…

نور

شور برپا شده و عشق, به بار آمده است
باز هم رایحۀ فصل بهار آمده است

ماه, چون مُهر شده جانب منبر رفته
سورۀ شمس, به مهمانیِ کوثر رفته

بت شکن

 

در میان شعر تو بانو! اگر حاضر شدم
خواندم اول کوثر و با نام تو طاهر شدم
در خیالم صحن و گنبد ساختم, زائر شدم
نام شیرین تو بردم فاطمه! شاعر شدم

بهجت

قلم مطهر و صفحه مطهر و تحریر
به آب و تاب کنم وصف آیه ی تطهیر

تو کیستی که همه قاصرند از درکت
چگونه می شود آخر تورا کنم تفسیر

سلمان اهلبیت

ناگهان پشت در شلوغ شدو
کفر آتش به جان دین افتاد
یک نفر با لگد به در زدو بعد
مادری پشت در زمین افتاد

من که سلمان اهلبیتم, پس
چشمهایم به دست مولا بود
من اجازه نداشتم آنروز
فقط این کار ,کار زهرا بود

وسط خانه بودم و دیدم
داشت زخم علی نمک می خورد
دست مولا به ریسمان بود و
فاطمه پشت در کتک می خورد

یک طرف فاطمه که یاس علیست
یک طرف میخ در که شعله ور است
کاش می شد مرا کتک بزنند
فاطمه دختر پیامبر است

وای از دست نامسلمان ها
تازیانه زدند بر قرآن
گفتم ای وای یا رسول الله!
دخترت را زدند نامردان

بین آتش نفس نفس زد و گفت
گرچه من دست بر کمر دارم
محسنم هم اگر شهید شود
از علی دست بر نمی دارم

مجید تال

***لینک ورود به آرشیو شعر های شهادت حضرت زهرا س ***

مقرب تر

نزد خالق هر کسی باشد فرودش بیشتر
در مسیر بندگی باشد صعودش بیشتر

اهل صوم و صمت باش و دل به پرحرفان مبند
مزبله وقتی بسوزد هست دودش بیشتر

ناله های بین روضه

سائلی بیچاره ام در بین راه افتاده ام
بی کس و تنها شدم بی سرپناه افتاده ام

باید امشب گریه ی سیری کنم بر حال خود
بی حیایی کرده ام در قعر چاه افتاده ام

دکمه بازگشت به بالا