بیا به شهر مدینه نگاه را حس کن
به دل سفر کن و نزدیک راه را حس کن
بیا به روی مسیح آفرین حق بنگر
شمیم یوسف بیرون ز چاه را حس کن
بیا به شهر مدینه نگاه را حس کن
به دل سفر کن و نزدیک راه را حس کن
بیا به روی مسیح آفرین حق بنگر
شمیم یوسف بیرون ز چاه را حس کن
آن گل که سرآغاز شکوفائی بود
رخسارۀ او بهشت رویائیبود
وقتی که درآغوش رضا می خندید
چون دیدن باغ گل تماشائی بود
با مهر تو دل سپهری ازنور شود
با یاد تو سینه وادی طور شود
تنها نه ز مقدم تو شاد است رضا
کز آمدنت فاطمه مسرور شود
ای گل که فضا معطر ازبوی بود
سرتا سریثرب همه مشکوی تو بود
وقتی که رضا تو را در آغوش گرفت
در دیدۀ او نقش گل رویتو بود
سید هاشم وفایی
نسیمی از سر زلفت بهار دنیا شد
تو آمدی و امیدی به عشق پیدا شد
تو آمدی و خبر آمد از سرادق عرش
زمین برای همیشه پر از مسیحا شد