شعر ولادت شمس الشموس

هم سفرهء موسی بن جعفر(ع)

بی جام و باده مست پیر راهم امشب
میخانه را وا کن سبو میخواهم امشب

پای برهنه آمدم از طور موسی
کوه گناهم ریخت، وزن کاهم امشب

امام رئوف

حال دلم میگیرد و بد میشود گاهی
بغضی می آید گریه را سد میشود گاهی

باید کبوتر شد ، پری زد تا به آن شهری
کانجا فرشته رفت و آمد میشود گاهی

سلام ای شوق وصالم

نُقل حرف آدما اول هر کلام سلامه
کلامی که با سلام شروع شه بهترین کلامه
یه سلام میدم به محضر همونی که چشامه
خاک پای نوکراشم به خدا که از خدامه

نسیم مهر تو

نسیم مهر تو بر موج شد سوار اینجا
گرفت تاب و تب روح ما قرار اینجا

ملائکه دم نقاره خانه داد زدند
هزار حاجت اگر داشتی بیار اینجا

عید میلاد امام هشتم

ماه ذیقعده مه عشق و صفا
ماه پر فیض خدای اکبر است
عید میلاد امام هشتم و
عید معصومه که زهرا منظر است

جانم رضا(ع)

برای اهل دل بهتر مقدس میشود معنا
یقینأ پای این منبر مقدس میشود معنا

طلا که جای خود دارد غبار اینجا طلا گردد
همیشه محضر دلبر مقدس میشود معنا

آقای من

لطفت همیشه بیشتر بود از سبویم
با تو چه راحت می رسم بر آرزویم

در محضرت احساس بد بودن نکردم
از بس نیاوردی بدی ام را به رویم

خـــواب دیدم

خـــواب دیدم شبی میانِ حَرَم
عشق را بی اجازه می خواندم
دســت در دســتِ پنجره فولاد
داشتم شـــعرِ تازه می خواندم

یا امام رضا(ع)

ایران به جز تو، هیچ سلطانی ندارد
همچون رضا خورشید تابانی ندارد

شکی ندارم بی کرانِ آسمان هم
مانندِ تو، ماهِ فروزانی ندارد

یا غریب الغربا

از همین خاکروبه های حرم
می‌رسد تا به عرش بال و پرم
هرکجا رفته ام به جز اینجا
مطمئناً به سنگ خورده سرم

یا علی ابن موسی الرضا (ع)

بینوا هرچه نوا داشته باشد بهتر
درد این عشق، صدا داشته باشد بهتر
آنقدر صاحب این روضه کرم دارد که
بیشتر هرچه گدا داشته باشد بهتر

دارالشفا

الا ای آنکه از بالا به مشتاقان نظر داری
مرا بیمار خود کردی و از دردم خبر داری

طبیب دردهای جان ما کس نیست الّا تو
فقط تو میتوانی درد از این بیمار بر داری

دکمه بازگشت به بالا