آسمان بود غرق دلشوره
چرخ از گردشش پشیمان بود
حس و حالی غریب حاکم بود
گیسوی نخل ها پریشان بود
علی اکبر نازک کار
کوچه ها سوت و کور و دلتنگ اند
شب لباس عزا به تن دارد
چشم های به خون نشسته ی چاه
مثل ابر بهار می بارد
یکی از دستبوسان شب و روز تو باران است
ز بسکه روی تو زیبا است راهت راه بندان است
شبیه میزبان است آنکه بر خوان تو مهمان است
که نَقلِ سفره ی تو نُقل جمع مستمندان است
ثروتش گشت نذر دین خدا
همه جا یاور محمد بود …
ثروتش در دفاع از اسلام
مثل تیغ علی سرآمد بود
از خجالت تا ابد پیشانی حیدر تر است
مرگ، بعد از تو برای مرد تو شیرین تر است
رفتی ای ام ابیهای نبی اما بدان
مرتضی هم مثل زینب بعد از این بی مادر است
حالا که سیل غم بنا دارد بیاید
کشتی نوحی لاجرم باید بیاید
دل را به هرکه غیر او دادیم و گفتیم
باز است این در هرکه میخواهد بیاید
تمام عمر به یاد غمت عزادارم
همیشه خون به دل از خونِ روی دیوارم
برای غربت من اشک ریختی شب و روز
چقدر گریه به چشمان تو بدهکارم
شبیه شمع در این چند سال زندگیت
تمام زندگیم! قطره قطره آب شدی
میان آتش بغض سپاه دوزخیان
به جرم عشق علی سوختی کباب شدی
شاید بنا نبود جهانی بنا شود
چشم زمان به روی زمین آشنا شود
شاید بنا نبود که از پیله عدم
پروانه وجود زمانی رها شود
آتش به جان دلبر جانانه می زنند
با شعله ای که بر در این خانه می زنند
پیر و جوان که فرق ندارد برایشان
در میزنند و بعد چه جانانه می زنند
به بندگی نرسد بنده ای به پای علی
قلم چه عاجز ولال است در ثنای علی
محب آل علیم خوشم که اثباتِ
حلال زادگی من بود به پای علی
دیر آمدی اجل دلم از غصه آب شد
یک کوه غم بروی سر من خراب شد
دنیا نساخت با من دلخسته,سوختم
قلبم ز خاطرات جوانی کباب شد