مژده به دلها دهید مژده که نور آمده
از دمِ جان پرورش عرش به شور آمده
صورتِ او از نبی سیرتِ او از علی (ع)
عنبرِ گلزارِ او شد هوسِ هر دلی
مژده به دلها دهید مژده که نور آمده
از دمِ جان پرورش عرش به شور آمده
صورتِ او از نبی سیرتِ او از علی (ع)
عنبرِ گلزارِ او شد هوسِ هر دلی
در صحن طبعم واژهها هم بیقرارند
انگار حسّ و حال شعری تازه دارند
وقتی که حرف از مُنتَظَر شد بغض کردند
گفتند یک عمر است که چشم انتظارند
غزل اول
دل ما سربه راه معشوق است
زیر دین نگاه معشوق است
همه ی دل خوشی ما تنها
نظر گاه گاه معشوق است