غزل انتظار

در گوشه سرداب

 

در کلّ جهان شما, نه همتا داری

در قلب تمام عاشقان, جا داری

از فرط گناهم, شده چشمت خونبار

غصّه به دلت, مثال دنیا داری

روزهای بی تو

از جمعه های بی تو چه دلگیر می شوم

جان خودم ز جان خودم سیر می شوم

با هر نفس که میکشم اقرار می کنم

از این نبودنت به خدا پیر می شوم

آسمانم!

آسمانم!چشم بارانی چه می‌آید به تو

ناخدایم!روح توفانی چه می‌آید به تو

آننگاه زیر چشمی با وقارت می‌کند

وای!آن لبخند پنهانی چه می‌آید به تو

این جمعه …

این جمعه زیر پای تو بودن غنیمتاست

یک لحظه هم برای تو بودن غنیمت است

دست مرا بگیر و ببر در خیال خود

در حال و در هوای تو بودن غنیمتاست

آقا بیا و روضه بخوان …

ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن

صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن 

چشمم به راه ماند بیا و شبی از این

پس کوچه های خاکی قلبم عبور کن 

آقا بیا …

صاحب عزای فاطمه آقا, بیا بیا

بزم عزای فاطمه بر پا, بیا بیا

بهر تسلی دل زینب دل حسین

با ذوالفقار حضرت مولا, بیا بیا

دکمه بازگشت به بالا