نغمۀ «یا هو»ست به هرموی من
پر شده عالم ز«هوالهو»ی من
روی من از چار طرف سوی حق
دیدۀ حق از همه سو سوی من
نغمۀ «یا هو»ست به هرموی من
پر شده عالم ز«هوالهو»ی من
روی من از چار طرف سوی حق
دیدۀ حق از همه سو سوی من
زهر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت
دل مراکه بسی بود خون, نشانه گرفت
چو جدخویش علی سالها به خانه نشاند
ز دیدهام همه شب اشک دانه دانه گرفت
به درد و غم مبتلا می روم
دریغا که از کربلا می روم
اگر چه جدا گشتم از کوی یار
دل و جان من مانده در این دیار
بیایید,در آستان ولایت
که کشتند, ریحانه المصطفا را
خطاکار, آن بود, ای اهل عالم
کز اوّل رها کرد, تیر خطا را
به دیوار قفس بشکسته ام بال و پر خود را
زدم تنهای تنها ناله های آخر خود را
درون شعله همچون شمع سوزان آتشی دارم
که آبم کرده و آتش زده پا تا سر خود را
بیا دوباره برای ما بخوان تو خطبهی خلقت را
که پرده پرده فرو ریزی از این زمانه جهالت را
چه اتفاق پر از نوری در ارتفاع دلت رخ داد؟
که از زبان تو جاری کرد هزار چشمهی حکمت را
اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ما را
بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را
نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه
نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را
امشب سپهر عصمت,ماه منیر زاد
زهرا برای شیر خداوند, شیرزاد
بر سید و امام شهیدان سفیر زاد
تخت خطابه ملک سخن را امیرزاد
روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند
در بهشت وحی بر خیر النسا سیلی زدند
نا مسلمانان که از دین و قرآن می زدند
بر رخ تطهیر و قدر و هل اتی سیلی زدند