هرجا غم تو هست, بجز غم عزیز نیست
پای غمت خوشی دو عالم عزیز نیست
از اهل روضه های تو حاجت گرفته ایم
گریه کن تو پیش خدا کم عزیز نیست
هرجا غم تو هست, بجز غم عزیز نیست
پای غمت خوشی دو عالم عزیز نیست
از اهل روضه های تو حاجت گرفته ایم
گریه کن تو پیش خدا کم عزیز نیست
خبر آمدنت آمده از راه , بیا
سربزن از دل یک جمعه ی ناگاه بیا
ماه کامل نشود تا تو نیایی آقا
تاکه کامل بشود نیمه ی این ماه بیا
به دست لطف تو روزی کم فراوان است
که درحریم تو ((دارالکرم)) فراوان است
زبان گریه ی بی اختیار می گوید :
((و یسمعون کلامی)) که غم فراوان است
مژده آمد بهار نزدیک است
روز دیداریار نزدیک است
اول روزگارخوش نزدیک
آخر انــتظار نزدیک است
شیخ می آید حرم,گمراه می آید حرم
با تمام زائرانش راه می آید حرم
هیچ فرقی نیست بین زائرانش چونکه هم
بنده می آید حرم , هم شاه می آیدحرم
نه ضریحی , نه رواقی و نه سقاخانه ای
چشم ها اینجا نمی بینند جز ویرانه ای
زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی
کفتری پیدا نخواهد کرد آب و دانه ی
ببین زمانه چه آورده است بر سر من
نشسته گرد اسارت به روی پیکر من
نپرس موی سفیدم نشانه ی چه غمی ست
نپرس از دل خون و نگاه مضطر من
از این که دخترشیر است وخواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است
برای شیرزن عصر خود شدن کافی ست
همین که خون علی در رگش سرازیر است
بعد از تو دیگر هیچ کس ام البنین نیست
یعنی زنی مانند تو مرد آفرین نیست
ام الادب , ام الوفا , ام الاباالفضل
غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست
ز نسل سلمانیم و با تمار مأنوسیم
آری که ما ازکودکی با دار مأنوسیم
دلدار ما از روز اول مرتضی بوده است
تا روز آخر با همین دلدار مأنوسیم
این گریه های بی سخن اشکال دارد؟
یا این که چشمان حسن اشکال دارد؟
هرروز می شوئی سه دفعه پیرهن را
زهرا مگر این پیرهن اشکال دارد؟
از پیمبر یا خدا درباره ی حیدر بپرس
یعنی از گوهرشناسان قیمت گوهر بپرس
معنی مرد خدا را نیمه شب از نخل ها
معنی شیر خدارا روز از لشکر بپرس