محمد ميرزايي

روز و شب در دل دریایى خود غم داریم

روز و شب در دل دریایى خود غم داریم

اشک, ارثى ست که از حضرت آدم داریم

شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است

تا غمت در دل ما هست, مگر غم داریم؟

قلم در دست می گیرم ولی ذهنم پریشان است

قلم در دست می گیرم ولی ذهنم پریشان است

چه بنویسم از اوصافش؟ که او پیدا و پنهان است

صراط المستقیم و نقطه ی در باء بسم الله

علی تفسیر قرآن نه علی خود روح قرآن است

دکمه بازگشت به بالا