محمد نجاری

وقت نمازه

دوباره وقت نمازه
درِ آسمونا بازه
لحظه های رحمته باز
موقع عرض نیازه

تیرگناه

تیرگناه تا به کمانم گذاشتم
دردی عمیق در دل وجانم گذاشتم

صدحیف جای تربت ارباب راگرفت
این غیبتی که روی زبانم گذاشتم

بغض طوفان

آه در سینه بماند بغض طوفان می کند
چشم را در سفره های گریه مهمان می کند

در بیابانی که غفلت در دل من ساخته
می کند اشکم همان کاری که باران می کند

سلام آسمون

سلام آسمون من منم زمین
یه کمی از اون بالا منو ببین
بیا و به خلوتم سری بزن
یه سحر بیا پای دلم بشین

یه کم بهم نگا کن

مثل قدیم یه کم بهم نگا کن
این دل بی حیا رو با حیا کن
این روح کهنه رو ازم بگیر و
برام یه روح تازه دست و پا کن

زیر پا ماندم

زیر پا ماندم و لگد نشدم
سر به زیرم که سرو قد نشدم

نمره ی صفر هم زیادم بود
کرم توست زیر صد نشدم

زارو زمین گیر اومدم

دوباره زارو زمین گیر اومدم
روسیاهم که باتأخیر اومدم
مثه هرشب تو معطلم شدی
دوباره سرقرار دیر اومدم

آقا جان

شب شد و باز زیر نور ماهتم
در به در،دنبال یه نگاهتم
آقاجون با من غریبگی نکن
من همون عاشق پر گناهتم

آقای مهربون

دوباره سلام آقای مهربون
سلام ناقص من رو بپذیر
من همون گدام که روی لبمه
حرف تکراری “دستمو بگیر”

را گم کرده ام

بین سینه بی غم تو آه را گم کرده ام
یک نسیم تازه دلخواه را گم کرده ام

آنقدر سر به هوایم که نفهمیدم چه شد
در مسیر بنده بودن راه را گم کرده ام

کریم اهل بیت

الگوی زندگی ساده حسن
کرم و لطف بی اراده حسن

از همه بیشتر کرم دارد
بین افراد خانواده حسن

زیر پرچمت

چی شیرین تر از شوری اشکمه
دارم با غمت زندگی میکنم
یه عمره هواتو نفس میکشم
زیر پرچمت زندگی میکنم

دکمه بازگشت به بالا