مثلاسفند دلم روی دلم بند نبود
مدتیروی لبان همه لبخند نبود
درددوری ز پیمبر که خوشایند نبود
وکسی مثل خداوند هنرمند نبود
مثلاسفند دلم روی دلم بند نبود
مدتیروی لبان همه لبخند نبود
درددوری ز پیمبر که خوشایند نبود
وکسی مثل خداوند هنرمند نبود
جانعالم تصّدق سرتان
به فدای شما و مادرتان
توامیری امیر قلب منی
و منم من همیشه نوکرتان
دلم را هوای تو پر کرده است
غم آشنای تو پر کرده است
حسینیه و مسجد و دیر را
نسیم دعای تو پر کرده است
تاج سری و هر نفس ما ارادتاست
آقا تویی و غیر تو ای شاهرعیت است
روز من همیشه جوان در کنارتوست
شوق شماست این دل اگر باطراوت است
تو نور آمدی و شب ز خواب خوشپا شد
تو چشمه آمدی اما مدینه دریاشد
گل از گل همه ی خانواده اتشکفت
شکوفه های نگاه تو تا شکوفاشد
گفتند بهشتی که نباشی برهوتاست
دیدیم که این مُلک ز فیضتملکوت است
گفتند که از تیره ی مردانبزرگی
دیدیم تمام تو جلال و جبروتاست
عاشق آن است که پر می گیرد
فقـط از عشق خبر می گیرد
از جگر آتش اگر می گـیرد
عشق را مدّ نظر می گیرد
هم درمقام و نام و جلالت تواکبری
هم اینکه درعشیرهشماازهمه سری
گفتااگرکه ختمرسالت نمیرسید
حتما تو اخریننبی هستی پیمبریژچژ
میآییو لیلا شده مجنون عطر و بوی تو
دستیبه رویت میکشد, یک دست بر گیسوی تو
نهبر نمیدارد کسی یک لحظه چشم از روی تو
یکچشم زینب بر حسین آن چشم دیگر سوی تو