مرثیه امام جواد

زهر

بیا یکدم تماشا کن ببین حال پریشانم
بود ذکر لبم هر دم بیا بابا رضا جانم

بیا دامن کشان و بر سر دامن سرم بگذار
که باشد یکسره بابا به درب حجره چشمانم

جگر سوخته

غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود
مرهم زخم دلت؛زخم زبانها نشود

جگرت سوخته از زهرو دلم می سوزد
جگر سوخته با خنده مداوا نشود

دکمه بازگشت به بالا